مقدمه نگارنده
آنچه در ذیل میآید گزینشی است (با حداقلِ دخل و تصرف) از کتاب «چین» اثر هنری کیسینجر. نسخه ترجمه شده کتاب که ترجمهای روان و به گمانم وفادارانه است بیش از 700 صفحه بوده و از آنجا که حدس می زدم بخش عمده ای از علاقمندان به موضوع چین به دلیل حجم کتاب فرصت مطالعه کامل آن را نداشته باشند، من بر آن شدم تا این گزینش را آماده سازم. اما به نظرم بد نباشد تا پیش از ارائه گزینش کتاب چند نکته ای را با شما در میان بگذارم.
نویسنده در طول کتاب فقط و فقط به روایت تاریخ چین و یا مذاکرات میان دو کشور چین و ایالات متحده نمیپردازد، بلکه جمعبندی خود از سالها سیاستورزی را نیز به رشته تحریر در میآورد. مثلاً با متانت خاصي (و البته در موارد «انگشت شماری»)، به اين ايده آمريكاييها كه گمان میکنند ارزشهای آنها جهانشمول است و دیگران نیز باید آن را بپذیرند طعنه ميزند، و در موارد معدودی با طنز تلخي دموكراسيها را میگَزَد. بهويژه آنجا كه به گمان من با غمي عميق بيان ميكند که در آمریکا (قاعدتاً در مقایسه با چین که موضوع کتاب است) به دليل حضور حداكثر ٨ ساله هر رئيس جمهور در راس قدرت، معمولاً برنامهريزيهاي بلندمدت كمتر مورد توجه قرار ميگيرد.
او همچنین به نحو سياستورزانه يا شايد صادقانهاي در سراسر كتاب سعي ميكند نشان دهد اگرچه معمولاً در تقابل منافع و ارزشها، عنصري كه تصميم نهايي را رقم ميزند منافع عيني و اقتصادي کشورها است، با اين حال باور به ارزشهاي حقوق بشري نیز چه به دليل افكار عمومي و فشار انديشمندان چه به دليل باور خود روسای جمهور در تصمیمگیریها تاثيرگذار بودهاند. كيسينجر به دليل تربيت شخصی، بلوغ و شاید هم به دليل سياستپيشگي، از اكثر رهبران چين با احترام ياد کرده و ابايي از اينكه بگويد تحت تاثير آنها قرار گرفته ندارد.
باید اعتراف کنم که در طول مطالعه کتاب، بعضاً آنچه بیش از محتوای مطالب و در مواردی راستیآزمایی ذهنی آنها (مانند آنچه حین خواندن کتابهای دیگر رخ میدهد) توجهم را جلب میکرد، نویسنده کتاب بود. این معنا دائماً در ذهنم تکرار میشد که روایتگرِ مطالب، مردی است که نامش با روابط خارجی آمریکا در دورههای مختلف گره خورده و در همین متن نیز نوع نگاه و نحوه روایت وی قابل تحسین است. تصدی وزارت خارجه، مشاور امنیت ملی و نماینده ویژه روسای جمهور مختلف ایالات متحده برای پذیرش توانمندی و اعتبار یک فرد کافی است با این حال کارنامه او فراتر از این عناوین است؛ او به درستی یکی از استراتژیستهای ایالات متحده نامیده میشود. به قول «رابرت گرین» نویسنده مشهور آمریکایی و صاحب کتاب 48 قانون قدرت (که به نحوی روایتگر تاریخ قدرت در جهان است)، کیسینجر مردی است که با دشمنان خود بیشتر از هر کس میجوشد.
وی در طول همه این سالها، همواره از سوي بخشي از خبرنگاران و صاحبنظران مورد نقد شدید قرار گرفته، حتی به جنايت جنگي متهم شده و كارنامه وی کماکان محل بحث و بررسي است. دست اندرکاران اعطای «صلح» نوبل احتمالاً هیچگاه فراموش نخواهند کرد که اهداي جايزه نوبل به این پیرمرد آمریکایی که تقریباً یک قرن عمر کرده است (وی متولد 1923 می باشد) چنان مناقشه برانگيز شد كه دو تن از اعضای هیئت نوبل استعفا كردند.
صادقانه بگویم برای منی که در دهه چهارم زندگی خود به سر میبرم و کمابیش به تاریخ علاقمند هستم، تفكيك و تمایز میان مشاركت کیسینجر در تصميماتي كه منجر به ظلمهاي عظيم شده، از هوش و توانايي شخصي وی كار سختي نبود و نیست، اما مسئلهای كه در طول كتاب گاه و بيگاه آزارم ميداد، لحظاتي بود كه به دليل قوت كتاب، دقت روايت، نحوه برخورد با مسائل و تحليلهاي كوتاه و تحسين برانگيز نويسنده، در اعماق دلم حس مثبتي از جنس علاقه به وی پيدا كنم، امري كه به يكباره با نهيب وجدانم روبرو ميشد كه حواست باشد نويسنده كيسينجر است! چند روزی است به این فکر می کنم شاید کیسینجر بسان یک استراتژیست زبردست اینها را دانسته باشد، یعنی حدس زده باشد که دل خواننده منتقد، هیچ وقت با او صاف نخواهد شد. از همین رو دنبال تکنیکی بوده باشد که این خواننده را دست کم کمی رام کند. با خودم میگویم شاید به همین جهت است که در برخي مواقع و در اوج روايت وقايع، تشريح مذاكرات و ملاقاتها، زمانی که خواننده کاملاً در عمق تاریخ به عنوان یک سلسله امور عینی غرق شده، انگار يكباره از جایگاه حقوقی و پستهای دولتی پایین میآید، رو به خواننده ميكند و در دو سه خط سوالات ذهني خود را خیلی خودمانی در میان میگذارد، آنچنان که خواننده احساس می کند او اگرچه در حساسترین جلسات مذاکرات میان دو قدرت جهانی قرار دارد اما مانند خواننده ابهاماتی دارد و کنار وی، همین جا در اتاق پشت میز و قلم به دست برای نکته برداری قرار دارد. اين مدل نگارش و ارتباط با خواننده، مرا ياد نقش آندروود در سريال ناتمام «هوس آف كاردز» ميانداخت. در آن سريال هم بعضاً بازيگر نقش اول در لحظات حساس رو به دوربين، افكاري كه در سرش چرخ ميزد را با بيننده در ميان میگذاشت. این یادآوری شرایط را برای من سختتر هم میکرد چراكه در طول سريال وقتي گاهي با كوين اسپيسي (بازیگر نقش رئيس جمهور آندروود) همراه ميشدم، به وجدانم مي توانستم بگويم اين فيلم پوشالي است (اشاره به شعار اول فیلم در دوبله فارسی شبکه 4 سیما که می گفت «این خانه -یعنی کاخ سفید- پوشالی است»)، اما در مورد كيسنيجر چنين توجيهي براي فرار از مسئوليت راهگشا نبود…
به هر روی به نظر میرسد رابرت گرین به درستی در کتاب خود برای ارائه شاهد مثالهایی در مورد قوانین قدرت، بارها و بارها به کیسینجر ارجاع میدهد و نام او را کنار بزرگان تاریخ سیاست جهان میآورد.
برخي معتقدند نه تنها در يك زمينه بلكه در همه زمينهها، دوره تك-شخصيتهاي طراز و شاخص سر آمده است. مثلا ديگر كسي در علوم تجربي نيوتون يا انيشتین، در موسيقي موتزارت و بتهون و يا در ادبيات حافظ و شكسپير نمیشود، بلكه امروز، دوره مقايسه متخصصها با يكديگر است. شايد بهترين متخصص امروز اگر چند سده قبل متولد شده بود، تبدیل به يكي از اين نامهاي افسانه اي ميشد اما در دوره حاضر چنين امري نامحتمل به نظر ميرسد. حال با پذيرش شهودي این موضوع و مطابق با اين گزاره كه تاريخ سياسي جهان از تاريخ سازان خالي نميماند، شايد بيراه نباشد اگر بگوييم، اتفاقی نیست كه در سال سقوط ناپلئون، بيسمارك به دنيا ميآيد؛ همزمان با تاسيس امپراطوري آلمان توسط او، لنين متولد ميشود و با مرگ او، كيسينجر چشم به جهان ميگشايد، در واقع کیسینجر به معنای واقعی کلمه سیاستپیشه و تاثیرگذار است.
به هر روی، كتاب چين به قلم كيسينجر و ترجمه «حسین راسي» كتاب هيجانانگيزي برايم بود. نسخه مورد مطالعه من (نشر فرهنگ معاصر) دارای فونت و صفحهبندياي نسبتاً پر مطلب بود. امیدوارم این گزینش که معادل کمتر از 10 درصد حجم کتاب است راهگشا و مورد قبول واقع شود؛ با تاکید بر اینکه به هر حال اصل خود کتاب ارزش و لطف دیگری دارد.
مجدداً متذکر میشوم که تلاش شده است تا حداقل دخل و تصرف در متن کتاب رخ دهد و صرفاً برای وصل عبارات قسمتهای مختلف کتاب به یکدیگر و منسجم نمودن آن کلماتی به متن اضافی گردد. با این حال در اکثر موارد همین کلمات و هر جا که از خارج کتاب مطلبی به نظرم لازم بوده است تا توشیح شود داخل [] قرار گرفته تا خواننده بداند که این عبارات از متن کتاب نیست. همچنین لازم به ذکر است جملاتی که بصورت درشت درآمده است انتخاب اینجانب بوده و کتاب چنین مشی و نمودی نداشته است. با این توضیحات مطالبم را به پایان برده و خلاصه کتاب را در گزارشی از کتاب چین هنری کیسینچر تقدیم می نمایم.
دیدگاهی یافت نشد