یادداشت «تقویت روابط با چین؛ آری یا نه؟»

یادداشت «تقویت روابط با چین؛ آری یا نه؟» (روزنامه ایران – تیرماه 1399)

 

به بهانه تصویب پیش نویس سند همکاری روزنامه ایران25 ساله بین ایران و چین توسط هیأت وزیران؛
تقویت روابط با چین؛ آری یا نه؟

برخــی معتقدنــد ایــاالت متحــده امریــکا (USA) تــا آینــده قابل مشــاهده از دید ژئوپلیتیــک، ابرقدرت خواهد ماند و دل بستن به چین به عنوان آلترناتیو این قدرت بیشــتر شبیه شوخی اســت. نگارنــده بــا نفــس این جملــه مشــکلی ندارد و حتــی بــا بخشــی از آن همدل اســت بویژه که دارای قیــد «از دید ژئوپلیتیک» اســت. امــا نکته قابــل تأمل این اســت که بــا بیان یک قید درســت (فرض مــا) یک نتیجه فراتــر از قید گرفته شــده اســت. گویی حتی اگر مــراد بیان کننــدگان چنین تحلیل هایــی هــم نباشــد اما مخاطــب گمــان می کند سیاســت نزدیک شدن به چین در هر زمینه ای مساوی اســت با این «توهم» که قــدرت ایاالت متحده مد نظر قرار نگرفته اســت یا تنها گزینه حل و فصل مشــکالت از طریق مذاکره با ایاالت متحده اســت. بگذارید ساده بگویم. نگارنده نه معتقد اســت چین قرار اســت جای ایــاالت متحده را بگیرد و نه گمــان دارد ایاالت متحده رو به سراشــیبی اســت و قرار اســت دیگر قدرت درجه یک جهانی نباشد؛ به هیچ وجه، اما مسأله سیاست ما (ایران) در قبال تغییرات حال و آینده و تعریف ارتباط خودمان با این دو کشور است.

نگارنــده طی یادداشــتی به تاریــخ 12 دی 1397 در روزنامــه اعتماد بــا عنوان «چرا، چگونه و به چه کســی منافــع اقتصادی مان را گره بزنیم» نگاشــته بود: دوره معاصــر نشــان می دهــد روابــط بیــن کشــورها زمانــی پایــدار می مانــد کــه روابــط تجــاری ایشــان مســتحکم اســت. این واقعیت را می توان از ایده تشــکیل اتحادیه اروپــا تــا تــداوم همکاری آلمان و روســیه بعــد از وضع تحریم ها علیه روسیه به دنبال بحران کریمه، مشاهده کــرد. مهم تریــن بازار در تجــارت بین المللــی، تجارت انــرژی و بویــژه نفت و گاز اســت و علت عقب نشــینی ایــاالت متحــده و اعطــای معافیت به مشــتریان نفت ایــران (در آن بــازه زمانــی)، منطق بازار بوده اســت. با ایــن حال تأکید شــده بود عقب نشــینی ایاالت متحده موقت است اما البی سعودی-اسرائیلی دائم. درواقع همانطور که در بند 6 آن یادداشــت ذکر شده بود تمام ترفندهــای ایــران و واقعیت بــازار تنها بــرای رجزهای «کوتاه مدت» ایاالت متحده می توانست کارایی نسبی داشــته باشــد، به بیان دیگر اگر سیاست ایاالت متحده بــرای میان مــدت یا بلند مدت به صفر رســاندن نفت ایران باشــد و وقت کافی و اســتراتژی الزم برای تقویت تولیــد عربســتان و خــود ایاالت متحده داشــته باشــد، معلوم نیســت در سال 2019 یا در طول سال 2020 هم ایــران بتواند درآمد نفتی خود را حفظ نماید. بنابراین بایــد نگران آینده بــود و گمان نکرد این عقب نشــینی مهــم ایاالت متحده همیشــگی اســت. بویــژه که اتحاد سعودی-اســرائیلی برای تحت فشــار قرار دادن ایران پایانــی ندارد. اتحادی ثروتمنــد و صاحب نفوذ ً ظاهرا در تجــارت بین الملل کــه به دنبال صفر کــردن درآمد ایــران و وارد ســاختن ضربــه نهایــی اســت. ادعایی که امروز کم و بیش می توان صحتش را تصدیق کرد.

برگردیــم بــه مســأله خودمــان یعنــی سیاســت ما (ایران) در قبال تغییرات حال و آینده و تعریف ارتباط خودمان با ایاالت متحده و چین. ایران در حال تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای است (شده است) بدین معنا که هیچ مســأله ای در منطقــه بدون حضور ایران حــل نمی شــود. شــاید بهترین شــاهد مثالش مســائل ســوریه و یمــن باشــد (حتــی اگــر بــا ایــن گــزاره موافق نباشــیم، ایران دست کم کشــور تأثیرگذاری در منطقه اســت و امتیازاتــی در منطقــه دارد کــه می توانــد طبق منافع ملی از آن بهره برداری نماید).

اما بازیگرجهانی منطقه ما در آینده چه کسی است؟ و از طریــق ایجــاد رابطــه اقتصادی مســتحکم بــا کدام قدرت جهانی باید به تقویت جایگاه ایران پرداخت؟ ایاالت متحــده از 2016 به صادر کننده انرژی تبدیل شــده اســت، )ایــن مهم بــا انقــالب نفــت و گاز شــیل، تغییــرات سیاســت ایــاالت متحــده به دنبــال بحــران اقتصادی ســال 2008 ،تغییرات سیاســت این کشور در اســتفاده از منابــع نفتــی آن کشــور از جمله لغــو قانون منع خام فروشــی، پیشــرفت تکنولــوژی و پایین آوردن آســتانه سودآوری اســتخراج مخازن طی دهه اخیر و…. رقــم خورده اســت(، بیش از یک دهه اســت مهم ترین مسأله سیاست خارجی خود را چین و «جنگ تجاری» تعیین کرده اســت و در حال تمرکز نظامی بر اقیانوس آرام بــه جــای خاورمیانه اســت درواقع ایــاالت متحده بــه دالیل «مختلــف» رغبتی بــه مانــدن در خاورمیانه و هزینــه برای این منطقه به اندازه ســابق نــدارد، مرکز ثقل تجارت جهانی از دو سمت اقیانوس اطلس به دو ســمت اقیانوس آرام منتقل شــده اســت و توان امریکا را بــدان ســمت ســوق داده اســت (این دغدغــه (یکی از) مهم تریــن بحث (ها) بین دو حــزب ایاالت متحده بوده اســت که بحث هــای انتخاباتــی «اوباما-رامنی» و «ترامپ-هیالری» بخوبی نشان دهنده این ادعاست(. در مقابــل چیــن اکثر پروژه هــای آفریقــا را با قیمت بهتــر به دســت آورده، همچنــان متقاضی تریــن مصرف کننده انرژی در افق چند دهه ای اســت و تقریبا تنها کشــوری بــود که تا مدتی بــا وجود کاهــش واردات انرژی از ایران، «به طور رسمی» و البته «تا اندازه ای» به تحریم های ایاالت متحــده بی توجهی کرد. تراز تجاری بیــن چیــن و ایــاالت متحــده به ســمت چین ســنگینی تنها کشــوری اســت که فشــار اقتصادی ً می کند و تقریبا بــر آن برای ایاالت متحده توالی منفی معنا دار دارد. از طرف دیگر نمودار مصرف گرایی جهانی نشان می دهد در میــان مدت و دراز مدت اگر وضع محصوالت چینی (خرده فروشــی تــا تکنولوژی های میانه مثــل موبایل و خودرو) بهتر از ایاالت متحده نباشــد بدتر از آن نیست. اینها به معنای فروپاشی یا پوشالی بودن ایاالت متحده نیست، بلکه بدین معناست که بازیگر آینده خاورمیانه (منطقه ما) بیش از آنکه امریکا باشد چین است. نکته دیگر، وضعیت ماست، برگ برنده ما قدرت منطقه ای ما (یا وضعیت مــا در منطقه) و دارا بودن منابع انرژی بویــژه گاز اســت (آنچــه در پیش بینی هــای جهانــی در آینــده وضع بهتری نســبت به نفــت دارا خواهد بود) و نکتــه مهم آنکه برگ برنده ما بویژه انرژی، رقیب بازار امریــکا و متحــدان منطقــه ای این کشــور اما نیــاز چین اســت. به شــرح مجدد این معنا که مطابق با آمارهای مختلــف (بــرای مثال گزارش و پیش بینــی BP) در افق 2050 گاز مهم ترین منبع ســوخت جهــان خواهد بود، چیــن در همیــن افــق و تا چنــد دهــه بعــد از آن اولین مصرف کننــده انــرژی خواهــد بــود و ایران نیز جزو ســه دارنــده بزرگ منابع گازی جهان اســت. بنابراین پیوند استراتژیک با چین به عنوان یکی از دو قدرت اقتصادی جهانــی دســت کم از نظــر اقتصــادی و نیازهــا و منافع معقول تر می نماید. با این حال، در این راستا ذکر چند نکته را ضروری می دانم:

– می بایســت توجــه داشــت عرصــه سیاســت و اســتراتژی عرصــه باید هــا و نباید هــا نیســت، عرصــه هست ها و نیست هاست. ایران به دالیل مختلف امکان پیونــد با ایــاالت متحده را ندارد (این گــزاره بدین معنا نیســت که برای کاهش تنــش و امتیاز گرفتــن از ایاالت متحــده نبایــد تالش کــرد) امــا در نقطه مقابــل امکان همــکاری بــا چیــن را داراســت و می توانــد از نیازهــای ایــن قدرت جهانی (ولو دومین یا ســومین یا چهارمین قــدرت، اتنخاب و تعیین معیار با شــما) اســتفاده کند. بنابراین نســخه تقویت ارتباط اســتراتژیک – اقتصادی به معنای نفــی قدرتمند بودن ایاالت ً بــا چین نه لزوما متحده است و نه منافاتی با تالش برای کاهش تنش ها بــا غــرب دارد )حتی می شــود ادعا کــرد ارتبــاط مؤثر و کارآمد با چین، برای کاهش تنش با غرب نیز می تواند مؤثــر باشــد. بدیــن معنا که چنیــن ارتباطی دســت کم به کشــورهای اروپایی نشــان می دهد ایران بیش از این منتظر کشوری نمی ماند و اگر خواهان منافع اقتصادی در بــازار ایــران هســتند می بایســت بــه اصولــی پایبنــد باشــند(. همچنین تأکید می کنم کــه به هیچ وجه نباید تقویت ارتباط با چیــن منافاتی با اصل نگاه به داخل و قوی شدن داخلی داشته باشد.

– فرامــوش نکنیــم غرب (ایــاالت متحــده و اروپای غربــی) وضعیــت ســال های 1980 تــا 2010 را نــدارد نه به عنــوان چشــمه های «انحصــاری» ســرمایه گذاری و انتقال تکنولوژی به طور توأمان و نه برای مصرف کننده ثابت بودن انرژی خاورمیانه. شرایط تغییر کرده است، چیــن هم توان ســرمایه گذاری دارد (توانــی که در مورد اروپا دیگر به اندازه ســابق نیســت) و هم نیازمند انرژی اســت (آنچــه ایاالت متحــده از آن بی نیاز شــده اســت اگرچه نسبت به تحوالت آن همچنان حساس باشد). – چیــن یکــی از فعــاالن پروژه هــای موفــق دو دهه اخیر کشــور بوده اســت از جمله پروژه میادین آزادگان شــمالی و یــادآوران. به عبارت دیگر ســطح پیشــرفت تکنولــوژی چینی هــا بــه نحــوی بوده اســت کــه اگرچه همچنــان از همتــای اروپایــی و امریکایــی اش پایین تر باشد اما قابلیت مقایسه را در ابعادی داراست.

دســت آخــر، نگارنده امیدوارســت فراموش نشــود کــه در ایــن برهــه و در ایجــاد ارتبــاط با چیــن، بیش از هر زمانی کشــور نیازمنــد نهادهای کارآمــد مدیریتی و نظارتــی اســت، تــا از این نیــاز متقابل ایــران و چین به یکدیگــر بــه کارا تریــن شــکل بهره برداری شــود. توجه جامعه مدنی و نهادهای مختلف از جمله دانشــگاه ها به مســأله چیــن می توانــد در این زمینــه نقش مکمل و راهگشــا را داشــته باشد که بررســی این موضوع خود تخصــص و مطلبــی دیگر می طلبــد با این حــال برای مثــال و با توجــه به تخصــص نگارنده، دانشــکده های حقوق می بایســت به شــناخت نظام حقوقی و منطق حقوقــی چین مبــادرت کنند که چنین امــری می تواند ثمــرات مختلفــی از جملــه افزایــش درک متقابــل درمذاکــرات و در ســطوح مختلــف (حتــی بیــن تجار) داشته باشد و در نهایت از منافع ایرانیان و منافع ملی به نحو احسن حراست شود.

 

 

 

دیدگاهی یافت نشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *